يگانه راه نجات افغانستان
انجنیر زلمی نصرت مهمند انجنیر زلمی نصرت مهمند

ايجاد يک اپوزيسيون نيرومند روشنفکران ترقيخواه در برابر بنيادگرايان و اشغالگران!

 

افغانستان مراحل حساس و سرنوشت ساز تاریخی را پشت سر میگذراند. انکشاف روند حوادث و رخداد های امروزی، در تعین سرنوشت مردم و شکل گیری نظام آیندهء سیاسی در افغانستان، کاملأ نقش خواهد داشت.

 

از یک جانب با گذشت هر روز نفوذ و تأثیر آپوزیسیون مسلح غیر مسؤول بالای مردم عادی بنام دفاع از عقاید ولی در حقیقت جنگ به خاطر قدرت گسترش می یابد ( بدون تردید تصامیم کنفرانس 28 جنوری لندن به مثابه چراغ سبز در تحکیم و تقویت بیشتر مواضع طالبان در میان مردم نقش و رول خود را خواهد داشت) واز جانب دیگر با گذشت هر روز، نظام موجود در فساد، بحران و بی ثباتی و انارشیزم فرو میرود و دولتمردان افغان کنترول اوضاع را از دست میدهند. هرگاه وضع به همین منوال دوام کند، فروپاشی و سقوط نظام موجود به دست طالبان دور از واقعیت و احتمال نخواهد بود.

 

تاریخ می آموزاند که بنیاد و ریشهء اصلی فروپاشی، سقوط و شکست نظام ها و رژیم ها را میتوان در مفاسد و اختلافات درون نطام ها و رژیم ها جستجو کرد، نه در بيرون از آن!

 

چیزی که بیشتر از همه اهمیت کسب میکند و نگران کننده است، اينکه شکست و ناکامی نظام موجود، به شکست و ناکامی تمام روشنفکران و تحول پسندان با درد وشخصیتهای ملی و در يک نکته به ضرر مردم افغانستان تمام خواهد شد و پیآمد های آن خونین تر و فآجعه بار تر از حوادث ثور دوم خواهد بود و افغانها به سرنوشت « کُرد» ها گرفتار خواهند شد!

 

بنآ اوضاع پيچیده و طوفانی امروزی افغانستان، به چنان یک نیروی بزرگ سراسری ملی و یا یک اپوزیسیون بزرگ که به گذشته و با هیچ یک از قالب های حزبی و ایدیالوژیک بند و بسته نباشد و فقط از ګذشته آموخته باشد، ضرورت دارد، تا تمام روشنفکران و نیروهای ملی، مترقی و تحول پسند بتوانند در تشکیل و پلاتفورم آن جای خود را پیدا کنند. با چنین یک نیرو میتوان کشور را از بحران و بی ثباتی و انارشیزم کنونی و سقوط نظام به دست طالبان نجات بدهد، باور و اعتماد مردم را به خود جلب کند و مردم را به آینده امید وار بسازد و بلاخره حرف ها و طرح های آنها بالای جامعه جهانی تاثیرات خود را داشته باشد.

 

به نظر من شرایط در داخل کشور برای تحقق چنین امر آماده و در حال شکل گیری است و وقت آن فرا رسیده است و منافع علیای ملی ما نيز حکم میکند تا دیگر در عمل گامهای فرا حزبی و فرا ایدیالوژيک بر داریم و برای یک حرکت ملی بزرگ مطابق نیاز زمان آماده گرديم.

 

گذشت زمان نشان داد که دیگر تشکلات محلی، قومی و تک حزبی و تشکلات و حلقات و کروپهای خورد و کوچک نمیتوانند در اوضاع بغرنج و طوفانی کشور و در شرایطیکه پروسه ها در تاریکی و پرده ابهام انکشاف میکند، نقش داشته باشند .

 

تا حال بیش از بیست حزب و سازمان با داشتن بیش از بیست رهبر از بدنه حزب دیروز (ح.د.خ.ا) جدا شده است. این هسته ها فقط در حدود 13 در صد اعضای سابق حزب را به نام در تشکیلات با خود دارند. یکی از ده ها دلایلی که این سازمان ها تا حال نتوانسته اند اکثریت را با خود داشته باشند، این واقعیت است که: اکثریت اعضای سابق ح د خ ا- حزب وطن میدانند که از این «هسته» ها چیزی ساخته نشده و نخواهد شد، اکثریت این سازمانها در حالت شکست و فروپاشی قرار دارند، به خاطریکه حرکتها و موضعگیری های آنها در تناقض با خواسته های مردم و روند انکشاف حوادث و واقعیت های موجود قرار دارد.

 

به همین دلیل اکثریت اعضای سابق ح د خ ا حزب وطن و مردم افغانستان، بالای این هسته ها و رهبران این سازمان ها باور ندارند زیرا اکثریت این سازمان ها در گذشته زندگی میکنند و در خود پیچیدگی به سر میبرند، بر سر مساله زعامت و رهبری بر فرق یک دیگر میکوبند و با واقعیتهای موجود برخورد تصنعی دارند تا عقلانی، حتی اکثریت این هسته ها، فاقد رهبری، خط روشن سياسی و مرکزیت سالم اند و از وظایف مبرم مرحله کنونی طفره میروند.

 

در تمام کشور ها اختلافات و مشکلات حتی جنگها و ترور ها، توطیه ها و دسایس بر سر مساله قدرت، زعامت و رهبری میان روشنفکران، شخصیت های سیاسی رهبران و لیدران احزاب، حلقات و گروهای مختلف سیاسی وجود داشته است، اما وقتیکه مسئله ای منافع ملی، آزادی و هویت سياسی کشور ها و مردمان شان مطرح بوده است، توانسته اند همه اختلافات را حل نمایند و توافق بر سر اين مسأله را کسب کنند که چگونه جبههء واحد نیرومند بسازند و کشور و مردم شان را از چنگ استبداد و ظلم و انارشیزم نجات بدهند.

 

امروز در برابر روشنفکران رسالتمند، مترقی و تحول طلب و شخصیتهای ملی و مترقی و رهبران احزاب گروه ها حلقات و نهاد های سیاسی افغان نيز چنین رسالت قرار دارد.

 

روشنفکران مترقی، تحول طلب و شایسته، رهبران احزاب، سازمانهای سیاسی ملی، مذهبی و زمامداران رسالتمند و سیاستمداران واقعی، هرگز کاری نخواهند کرد که خلاف منافع ملی شان باشد و یا موجب سر افگندگی مردم و تاریخ شان شود. شخصیتهای رسالتمند همیشه فقط و فقط در مورد سربلندی کشور مردم و تاریخ کشورشان می اندیشند، تلاش و مبارزه میکنند. از چنین شيوهء مبارزه لذت میبرند و بلاخره خود را در میان مردم و تاریخ کشورشان سر بلند و سر فراز می یابند.

 

حال مربوط به «ما» است که برای ايجاد یک نیروی بزرگ سراسری ملی و یا یک اپوزیسیون بزرگ در برابر دولت پُر از فساد موجود، چگونه بايد عمل کنيم که به گذشته و با هیچ یک از قالب های حزبی و ایدیالوژیک بند و بسته نباشد و فقط از گذشته آموخته باشد.

 

پایان


February 14th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات